سخنان آرتور شوپنهاور-سری چهارم
سخنان آرتور شوپنهاور
در جهان ذهن، ما ارواحي جدا از جسم و آزاد از قانون و عسرت و اضطراب هستيم. بنابراين در زمين مسرتي وجود ندارد كه با آنچه ذهني والا و پرثمر در لحظه اي فرخنده در خود مي يابد برابري كند.
((آرتور شوپنهاور))
================
براي متفكر به قدر كافي انديشه هاي ارزشمند وجود دارد؛ اما تنها تعداد كمي از آنها قدرت كافي براي ايجاد پژواك و بازتاب دارند.
((آرتور شوپنهاور))
================
اساتيد براي كسب پول درس مي دهند و نه براي خرد، كه براي تظاهر و تفاخر و مشهور بودن به آن با يكديگر رقابت مي كنند. دانشجويان هم نه براي دانش و معرفت، بلكه براي روده درازي و باد به غبغب انداختن درس مي خوانند.
((آرتور شوپنهاور))
=================
من كمترين ارزشي براي مطالعاتي كه صرفاً به قصد امرار معاش باشد قايل نيستم.
((آرتور شوپنهاور))
================
دانشجويان و فرهيختگان در اصل، بيشتر مي خواهند معلومات كسب كنند تا معرفت. آنها به اينكه درباره ي هر امري چيزي بدانند افتخار مي كنند.
((آرتور شوپنهاور))
=================
معلومات صرفاً وسيله اي براي رسيدن به معرفت است.
((آرتور شوپنهاور))
=================
تفكر است كه از مرد فيلسوف مي سازد.
((آرتور شوپنهاور))
=================
وقتي كه وصف اين اعجوبه هاي دانش و فضيلت دانشگاهي پرهيبت را مي شنوم گاهي به خود مي گويم: آه، براي اينكه بتوانند زياد بخوانند ناچار بوده اند چقدر كم فكر كنند!
((آرتور شوپنهاور))
=================
هر چيزي كه انسان براي خود آن چيز به دنبالش نباشد بي ارزش است.
((آرتور شوپنهاور))
==================
خواندن زندگينامه يك فيلسوف به جاي مطالعه ي آثارش مانند ناديده گرفتن يك نقاشي و توجه به ساخت قاب آن است.
((آرتور شوپنهاور))
===================
فضيلت حقيقي، مهم نيست در چه زمينه اي، تنها آنجا به دست مي آيد كه اثر به خاطر خودش خلق شده باشد و نه به عنوان وسيله اي براي نيل به اهداف برتر.
((آرتور شوپنهاور))
===================
اغلب، فقرا براي همدردي و دستگيري از ديگران آمادگي بيشتري دارند.
((آرتور شوپنهاور))
===================
براي چه آن چيزي كه معمولي است بايد با تحقير همراه باشد؟
((آرتور شوپنهاور))
==================
هيچ كس اجازه نخواهد داد تا از او بلندتر شويم.
((آرتور شوپنهاور))
====================
چرا با وجود تمامي آيينه هاي جهان باز هم هيچكس قادر نيست حقيقتاً بداند به چه شكلي در نظر مي آيد؟
((آرتور شوپنهاور))
====================
يك دانشمند ميانه حال با هدف تسلط بر تدريس و تاليف به مطالعه مي پردازد. سر او به معده و روده هايي مي ماند كه غذا بدون هضم شدن از آنها عبور مي كند.
((آرتور شوپنهاور))
====================
كسي كه داراي سمت استادي است در طويله غذا مي خورد كه بهترين مكان براي حيوانات نشخوارگر است. اما كسي كه غذاي خود را در دستان طبيعت مي يابد در مراتع آسوده تر است.
((آرتور شوپنهاور))
=====================
براي پرورش حقيقي در ادبيات باستاني مطلقاً لازم است كه فرد چند بُعدي باشد و ديدگاه هاي مختلفي را بكار گيرد.
((آرتور شوپنهاور))
======================
مشاهده دقيق مردم حتي اگر ارزش مصاحبت نداشته باشند مهم و ارزشمند است. هر فرد به عنوان تصوري از طبيعت، ارزش مشاهده دارد؛ بنابراين بالاترين درجه متعلق به زيبايي است، زيرا تصوير كامل تر و متعالي تر طبيعت است.
((آرتور شوپنهاور))
=====================
زيبايي، تصور اصلي و اساسي طبيعت است.
((آرتور شوپنهاور))
======================
يك رايحه تنها بار اول ما را متاثر مي كند.
((آرتور شوپنهاور))
======================
هر يك از اميال و افكار، در مدتي كه حضور داشته تاثير خود را بر چهره [ انسان ] به جا گذاشته است.
((آرتور شوپنهاور))
=======================
هرگز نگذاريم هيچ چيزي زندگي فكري ما را متوقف سازد، هرچند ممكن است طوفان بي امان جهان محيط ما را آشفته سازد و در هم ريزد.
((آرتور شوپنهاور))
========================
نبوغ، خود به تنهايي به همان اندازه قادر است انديشه هاي ناب توليد كند كه يك زن به تنهايي مي تواند طفلي به دنيا آورد. شرايط بيروني بايد نبوغ را بارور سازند و نقش پدر را براي فرزندش ايفا كنند.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
دانشمند آن است كه چيزها آموخته؛ نابغه كسي است كه از وي چيزي مي آموزيم كه خود هرگز از كسي نياموخته است.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
آنها كه از ميان اكثريت بيرون مي آيند، آنها كه نابغه نام مي گيرند، تنها آنان والايان حقيقي نوع بشرند.
((آرتور شوپنهاور))
========================
ارزش آثار نابغه چنان است كه در ميان همه ي مردان تنها او مي تواند چنين تحفه اي به جهان پيشكش كند.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
آن كه مي خواهد كارهاي بزرگ انجام دهد بايد چشم به آيندگان بدوزد و با عزم راسخ براي نسلهاي در راه فعاليت كند.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
نابغه در شرايط مساعد و با تلاش پيگير و اشتياقي سستي ناپذير، زندگي را وقف توليد، تحصيل، ساخت و ساز و باروي، طرح ريزي، بنيانگذاري، برقرارسازي و زيبايي بخشي مي كند و همواره به اين مي انديشد كه براي خود كار مي كند.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
نابغه در خود دانش شادي و لذتي مي يابد؛ در تحليل هر مسئله، در هر انديشه ي باريك، چه از آن خود وي باشد و چه از آن غير.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
اگر اثري بي همتا از يك نابغه به ذهني معمولي پيشكش شود، آن ذهن ساده از آن اثر همان اندازه بهره مند مي شود كه يك نفر مبتلاي به نقرس از دعوت شدن به مجلس رقص. يكي فقط به جهت تشريفات به مجلس مي رود و آن ديگري تنها به جهت عقب نماندن از قافله كتاب را مي خواند.
((آرتور شوپنهاور))
===========================
هر اندازه هم كه آيندگان، نويسنده اي را بزرگ و ستودني و آموزنده بيابند باز هم در زمان حياتش در چشم معاصران، ضعيف و زبون و بي مزه مي آيد.
((آرتور شوپنهاور))
===========================
يك اثر بزرگ و فوق العاده و اصيل فقط آنگاه خلق مي شود كه مؤلفش افكار، روش و عقايد معاصرانش را ناديده بگيرد.
((آرتور شوپنهاور))
===========================
نابغه همنشين خود را فراموش مي كند و بي توجه به اينكه آيا وي سخنان او را مي فهمد يا نه، چنان به حرف زدن ادامه مي دهد كه گويي كودكي با عروسكش سخن مي گويد.
((آرتور شوپنهاور))
===========================
اينكه مغز بايد نوكر و كارگر شكم باشد در حقيقت عقيده ي آن كساني است كه نه حاصل دسترنج خود را مي خورند و نه به سهم خود قناعت مي كنند.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
استعداد بشر همواره با محدوديت روبه رو است و هيچ كس بدون داشتن برخي ضعفها نمي تواند نابغه گردد؛ اين ضعفها حتي مي تواند محدوديت هاي ذهني باشد.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
جماعت درس خوانده ي باسواد آنقدر افراط مي كنند و گندش را بالا مي آورند كه افتخار و شرف نابغه را لكه دار مي كنند؛ دقيقاً به همان صورت كه ايمان به مقدسات به جهل و خرافه پرستي ابلهانه بدل مي گردد.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
افتخار، بوقلمون صفت است و وانگهي اگر در آن دقيق شويد، كم ارزش؛ هرگز با تلاشي كه كرده ايد برابر نيست و يا آن لذتي كه به شما مي بخشد محصول خودش نيست، بلكه اين تلاش است كه افتخار را ارزش مي بخشد.
((آرتور شوپنهاور))
============================
هيچ كس خود را آنگونه كه براستي هست نمي نماياند، بلكه نقاب خود را بر چهره مي زند و نقش خود را بازي مي كند. در حقيقت، مراتب اجتماعي ما چيزي بيش از يك كمدي بي سر و ته نيست.
((آرتور شوپنهاور))
==============================
اگر كسي نشان دهد كه تو را خوار مي دارد و حقير مي شمارد، در نهايت نشان داده كه توجه زيادي به شخص تو دارد و مي خواهد كاري كند كه از ارزش كمي كه برايت قايل است آگاه شوي.
((آرتور شوپنهاور))
==============================
آنچه مردم را سنگدل مي سازد اين است كه در هر انسان تنها آن ميزان توان هست كه بتواند دردها و رنجهاي خود را تحمل كند.
((آرتور شوپنهاور))
==============================
هيچ كس نمي داند چه توانايي هايي براي تقلا و تحمل رنج در خود دارد، تا زماني كه اتفاقي مي افتد و اين نيروها را به جنبش در مي آورد.
((آرتور شوپنهاور))
===============================
هنگامي كه توان روحي انسان نابود شود و تحليل رود، زندگي در نظرش بس كوتاه و بي ارزش و زودگذر خواهد آمد و در آن هيچ چيز رخ نخواهد داد كه ارزش انگيزش هيجان وي را داشته باشد.
((آرتور شوپنهاور))
==============================
يك پزشك همه كس را مي تواند درمان كند جز خودش را؛ زماني كه بيمار شود، نزد يك همكار مي رود.
((آرتور شوپنهاور))
========================
خردها از اساس با يكديگر اختلاف دارند، اما با ملاحظات صرفاً كلي نمي توان به اين تفاوتها پي برد.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
اگر آموزش چيزي را پيش از پنج سالگي آغاز كنيد و با وقار و آرامش فراوان آن را به گونه اي مداوم تكرار كنيد براي ابد در ذهنتان باقي خواهد ماند. زيرا در مورد انسانها هم بسان حيوانات، آموزش تنها آنگاه با موفقيت همراه است كه از دوران كودكي آغاز شود.
((آرتور شوپنهاور))
==========================
پس از مدتي طولاني امكان دارد كه بر مرگ رقبا و دشمنانمان هم تقريباً به قدر مرگ دوستان و عزيزانمان غصه بخوريم؛ البته زماني كه ايشان را به عنوان شاهدان پيروزيهاي درخشانمان از دست داده باشيم.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
اينكه حساب، نازلترينِ فعاليتهاي ذهني است با اين حقيقت اثبات مي گردد كه تنها عملي است كه با يك عدد ماشين هم انجام پذير است.
((آرتور شوپنهاور))
===========================
هر عدم تناسب بين اراده و خرد به بدبختي انسان منجر مي گردد.
((آرتور شوپنهاور))
=========================
زندگي تكنولوژيك دوران ما، با كمال بي سابقه اش و افزايش و ازدياد اسباب تجمل، اين فرصت را به ما داده تا ميان فراغت و فرهنگ متعالي تر و زحمت و فعاليت و رفاه بيشتر دست به انتخاب بزنيم و البته عوام به فراخور شخصيت خودشان دومي را انتخاب مي كنند.
((آرتور شوپنهاور))




